اِرميا 41:6

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

6 اسماعيل در حالی که زارزار میگريست، برای استقبال آنها از شهر بيرون رفت. وقتی به ايشان رسيد، گفت: «بياييد و ببينيد چه بر سر جدليا آمده است!»