1منسی دوازده ساله بود كه پادشاه شد و پنجاه و پنج سال در اورشليم سلطنت كرد. (2پادشاهان 21:1)2او از اعمال قبيح قومهای بتپرستی كه خداوند آنها را از كنعان بيرون رانده بود، پيروی میكرد و نسبت به خداوند گناه میورزيد.3-5منسی معبدهای بالای تپهها را كه پدرش حزقيا خراب كرده بود دوباره بنا نمود، قربانگاههايی برای بعل درست كرد و بتهای شرمآور اشيره را ساخت. منسی آفتاب و ماه و ستارگان را پرستش میكرد و برای آنها قربانگاههايی ساخت و آنها را در حياط خانهٔ خداوند قرار داد، يعنی در همان خانه و شهری كه خداوند تا به ابد برای نام خود برگزيده بود.6منسی پسران خود را به عنوان قربانی در درهٔ هنوم سوزانيد. او جادوگری و فالگيری میكرد و با احضاركنندگان ارواح و جادوگران مشورت مینمود. او با اين كارهای شرارتآميز، خداوند را به خشم آورد.7منسی حتی يک بت در خانهٔ خداوند گذاشت، يعنی همان مكانی كه خدا دربارهٔ آن به داوود و سليمان گفته بود: «نام خود را تا به ابد بر اين خانه و بر اورشليم، شهری كه از ميان شهرهای قبايل اسرائيل برای خود انتخاب كردهام، خواهم نهاد.8اگر قوم اسرائيل از قوانين و دستوراتی كه من بوسيلهٔ موسی به آنها دادهام پيروی نمايند، بار ديگر هرگز ايشان را از اين سرزمينی كه به اجداد ايشان دادهام، بيرون نخواهم راند.»9ولی منسی مردم يهودا و اورشليم را گمراه كرد و آنها بدتر از قومهایی كه خداوند آنها را از كنعان بيرون رانده بود، رفتار نمودند.
توبهٔ منسی
10منسی و قوم او به اخطارهای خداوند توجه نمیكردند.11پس خداوند سپاهيان آشور را فرستاد و آنها منسی را گرفته، با غل و زنجير بستند و او را به بابل بردند.12وقتی منسی در تنگنا بود فروتن شد و از خداوند، خدای اجداد خويش طلب ياری نمود.13خداوند دعای او را شنيد و او را به اورشليم باز آورده، سلطنتش را به او بازگرداند. آنگاه منسی پی برد كه خداوند فقط خداست.14بعد از اين واقعه، منسی حصار بيرونی شهر داوود را از درهای كه در غرب نهر جيحون است تا دروازهٔ ماهی و نيز حصار دور تپهٔ عوفل را بازسازی نموده، بر ارتفاع آن افزود. او در تمام شهرهای حصاردار يهودا فرماندهان نظامی قرار داد.15همچنين بت خود را از خانهٔ خداوند برداشت و تمام بتها و قربانگاههايی را كه بر تپهٔ خانهٔ خداوند و در اورشليم ساخته بود خراب كرد و همه را از شهر بيرون ريخت.16سپس قربانگاه خداوند را تعمير كرد و قربانیهای سلامتی و هدايای شكرگزاری تقديم نمود و از مردم يهودا خواست كه خداوند، خدای اسرائيل را عبادت كنند.17اما قوم باز هم بر بالای تپهها قربانی میكردند، ولی فقط برای خداوند، خدای خود.18شرح بقيهٔ رويدادهای سلطنت منسی و نيز دعای او به پيشگاه خدا و اينكه چگونه خداوند، خدای اسرائيل توسط انبيا با او سخن گفت، همه در كتاب«تاريخ پادشاهان اسرائيل» نوشته شده است.19دعای او و مستجاب شدنش، شرح گناهان و شرارتش، اسامی مكانهای روی تپهها كه در آنجا بتكدهها، بتهای شرمآور اشيره و بتهای ديگر بر پا نمود، همه در كتاب«تاريخ انبيا» نوشته شده است. (البته همهٔ اينها مربوط به پيش از بازگشت او به سوی خدا بود.)20منسی مرد و در قصر خود به خاک سپرده شد و پسرش آمون به جای او به تخت سلطنت نشست.
آمون، پادشاه يهودا
21آمون بيست و دو ساله بود كه پادشاه يهودا شد و دو سال در اورشليم سلطنت كرد. (2پادشاهان 21:19)22او نيز مانند پدرش منسی نسبت به خداوند گناه ورزيد و برای تمام بتهايی كه پدرش ساخته بود قربانی تقديم كرد و آنها را پرستيد.23ولی برعكس پدرش، در مقابل خداوند فروتن نشد بلكه به شرارتهای خود ادامه داد.24سرانجام افرادش بر ضد او توطئه چيدند و او را در كاخ سلطنتیاش به قتل رساندند.25مردم، قاتلان آمون را كشتند و پسرش يوشيا را به جای او بر تخت سلطنت نشاندند.