1-2سران طوايف جلعاد (جلعاد پسر ماخير، ماخير پسر منسی و منسی پسر يوسف بود) با درخواستی نزد موسی و رهبران اسرائيل آمدند و به موسی يادآوری كرده، گفتند: «خداوند به تو دستور داد كه زمين را به قيد قرعه بين قوم اسرائيل تقسيم كنی و ارث برادرمان صَلُفحاد را به دخترانش بدهی.3ولی اگر آنها با مردان قبيلهٔ ديگری ازدواج كنند، زمينشان هم با خودشان به آن قبيله انتقال خواهد يافت و بدينسان از كل زمين قبيلهٔ ما كاسته خواهد گرديد4و در سال يوبيل بازگردانده نخواهد شد.»5آنگاه موسی در حضور مردم اين دستورات را از جانب خداوند به ايشان داد: «شكايت مردان قبيلهٔ يوسف بجاست،6آنچه خداوند دربارهٔ دختران صلفحاد امر فرموده اين است: بگذاريد با مردان دلخواه خود ازدواج كنند، ولی فقط به شرط آنكه اين مردان از قبيلهٔ خودشان باشند.7به اين طريق هيچ قسمتی از زمينهای قبيلهٔ يوسف به قبيلهٔ ديگری منتقل نخواهد شد، زيرا ميراث هر قبيله بايستی همانطور كه در اول تقسيم شد برای هميشه همانطور باقی بماند.8دخترانی كه در تمامی قبايل اسرائيل وارث زمين هستند بايستی با مردان قبيلهٔ خودشان ازدواج كنند تا زمين ايشان از آن قبيله، جدا نشود.9به اين طريق هيچ ميراثی از قبيلهای به قبيلهٔ ديگر منتقل نخواهد شد.»10دختران صلفحاد همانطور كه خداوند به موسی دستور داده بود عمل كردند.11-12اين دختران، يعنی محله، تِرصه، حُجله، مِلكه و نوعه با پسر عموهای خود ازدواج كردند. بدين ترتيب آنها با مردانی از قبيلهٔ خود يعنی قبيلهٔ منسی (پسر يوسف) ازدواج كردند و ميراث آنان در قبيلهٔ خودشان باقی ماند.13اين است احكام و اوامری كه خداوند توسط موسی به قوم اسرائيل داد، هنگامی كه آنها در دشت موآب كنار رود اردن و در مقابل اريحا اردو زده بودند.