1آنگاه يوحانان و عزريا[1] (پسر هوشعيا) و ساير سرداران لشكر و تمام مردم، از كوچک تا بزرگ، نزد من آمدند2و گفتند: «التماس میكنيم برای ما دعا كن، چون همانگونه كه میبينی، از آن قوم بزرگ فقط عدهٔ كمی باقی ماندهايم.3از خداوند، خدای خودت درخواست نما تا به ما نشان دهد چه كنيم و به كجا برويم.»4جواب دادم: «بسيار خوب، من طبق درخواست شما، به حضور خداوند، خدای شما دعا خواهم كرد و هر چه بفرمايد، به شما خواهم گفت و چيزی را پنهان نخواهم نمود!»5آنها گفتند: «لعنت خداوند بر ما اگر هر چه او بگويد، اطاعت نكنيم،6چه طبق دلخواه ما باشد، چه نباشد! ما خداوند، خدای خود را كه تو را به حضور او میفرستيم، اطاعت خواهيم نمود، زيرا اگر مطيع دستورات او باشيم، همه چيز برای ما به خير و خوبی تمام خواهد شد.»
پاسخ خدا به دعای ارميا
7ده روز بعد، خداوند به دعای من جواب داد.8من نيز يوحانان و ساير سرداران لشكر و تمام قوم را از بزرگ تا كوچک فرا خواندم9و به ايشان گفتم: «درخواست شما را به درگاه خداوند، خدای اسرائيل بردم و او در پاسخ، چنين فرمود:10”در اين سرزمين بمانيد. اگر بمانيد، شما را استوار و برقرار خواهم ساخت و ديگر شما را منهدم و پراكنده نخواهم كرد، چون از بلايی كه بر سرتان آوردم، بسيار غمگين شدهام.11ديگر از پادشاه بابل نترسيد، چون من با شما هستم تا شما را نجات دهم و از دست او برهانم.12من از روی رحمت خود، كاری خواهم كرد كه او بر شما نظر لطف داشته باشد و اجازه دهد كه در سرزمين خود باقی بمانيد.“13-14«ولی اگر خداوند را اطاعت نكنيد و نخواهيد در اين سرزمين بمانيد، و برای رفتن به مصر پافشاری نماييد، به اين اميد كه بتوانيد در آنجا از جنگ، گرسنگی و ترس و هراس در امان باشيد،15در اين صورت، ای بازماندگان يهودا، خداوند قادر متعال، خدای اسرائيل به شما چنين میفرمايد: ”اگر اصرار داريد كه به مصر برويد،16جنگ و قحطیای كه از آن میترسيد، در آنجا دامنگيرتان خواهد شد و در همانجا از بين خواهيد رفت.17اين سرنوشت كسانی است كه اصرار دارند به مصر بروند و در آنجا بمانند؛ بلی، شما همگی در اثر جنگ، گرسنگی و بيماری خواهيد مرد و هيچيک از شما از بلايی كه در آنجا بر سرتان خواهم آورد، جان به در نخواهد برد.18همانگونه كه آتش خشم و غضب من بر سر اهالی اورشليم ريخت، به محض اينكه وارد مصر شويد، بر سر شما نيز خواهد ريخت. شما مورد نفرت و انزجار قرار خواهيد گرفت و به شما نفرين و ناسزا خواهند گفت و ديگر هرگز وطنتان را نخواهيد ديد.“»19در پايان گفتم: «خداوند به شما گفته است كه به مصر نرويد و من هم هشدار لازم را به شما دادم.20پس بدانيد كه اگر به مصر برويد اشتباه بزرگی مرتكب میشويد. شما از من خواستيد تا برايتان دعا كنم و گفتيد كه هر چه خداوند بگويد اطاعت خواهيد كرد.21امروز آنچه خداوند فرمود، كلمه به كلمه به شما گفتهام، ولی شما اطاعت نمیكنيد.22حال كه اصرار داريد به مصر برويد، يقين بدانيد كه در آنجا در اثر جنگ و قحطی و بيماری خواهيد مرد.»