1خداوند به من فرمود: «برخيز و به كارگاه كوزهگری برو، و من در آنجا با تو سخن خواهم گفت.»3برخاستم و به كارگاه كوزهگری رفتم. ديدم كه كوزهگر بر سر چرخش سرگرم كار است؛4ولی كوزهای كه مشغول ساختنش بود، به شكل دلخواهش در نيامد؛ پس آن را دوباره خمير كرد و بر چرخ گذاشت تا كوزهای ديگر مطابق ميلش بسازد.5آنگاه خداوند فرمود:6«ای بنیاسرائيل، آيا من نمیتوانم با شما همانگونه رفتار كنم كه اين كوزهگر با گلش كرد؟ شما هم در دستهای من، همچون گل در دست كوزهگر هستيد.7هرگاه اعلام نمايم كه قصد دارم قومی يا مملكتی را منهدم و ويران سازم،8اگر آن قوم از شرارت دست كشد و توبه كند، از قصد خود منصرف میشوم و نابودش نخواهم كرد.9و اگر اعلام كنم كه میخواهم قومی يا مملكتی را قدرتمند و بزرگ سازم،10اما آن قوم راه و روش خود را تغيير داده، به دنبال شرارت برود و احكام مرا اطاعت نكند، آنگاه من نيز نيكويی و بركتی را كه در نظر داشتم، به آن قوم نخواهم داد.11«حال برو و به تمام ساكنان يهودا و اورشليم هشدار بده و بگو كه من عليه ايشان بلايی تدارک میبينم؛ پس بهتر است از راه زشتشان بازگردند و كردار خود را اصلاح كنند.12«اما ايشان جواب خواهند داد: ”بيهوده خود را زحمت مده! ما هر طور كه دلمان میخواهد زندگی خواهيم كرد و اميال سركش خود را دنبال خواهيم نمود!“»
قوم، احكام خداوند را رد میكنند
13خداوند میفرمايد: «حتی در ميان بتپرستان تاكنون چنين چيزی رخ نداده است! قوم من عمل زشتی مرتكب شده كه تصورش را هم نمیتوان كرد!14قلههای بلند کوههای لبنان هرگز بدون برف نمیمانند؛ جويبارهای خنک نيز كه از دور دستها جاری است، هرگز خشک نمیشود.15به پايداری اينها میتوان اعتماد كرد، اما به قوم من اعتمادی نيست! زيرا آنها مرا ترک نموده و به بتها روی آوردهاند؛ از راههای هموار قديم بازگشتهاند و در بیراهههای گناه قدم میزنند.16از اين رو سرزمينشان چنان ويران خواهد شد كه هر کس از آن عبور كند، حيرت نمايد و از تعجب سر خود را تكان دهد.17همانطور كه باد شرقی خاک را پراكنده میكند، من هم قوم خود را به هنگام رويارويی با دشمنانشان پراكنده خواهم ساخت؛ و به هنگام مصيبت رويم را برگردانده به ايشان اعتنايی نخواهم نمود!»
توطئه عليه ارميا
18آنگاه قوم گفتند: «بياييد خود را از شر ارميا خلاص كنيم! ما خود كاهنانی داريم كه شريعت را به ما تعليم میدهند و حكيمانی داريم كه ما را راهنمايی مینمايند و انبيايی داريم كه پيام خدا را به ما اعلام میكنند؛ ديگر چه احتياجی به موعظهٔ ارميا داريم؟ پس بياييد به سخنانش گوش فرا ندهيم و تهمتی بر او وارد سازيم تا ديگر بر ضد ما سخن نگويد!»19بنابراين ارميا دعا كرده، گفت: «خداوندا، به سخنانم توجه نما! ببين دربارهٔ من چه میگويند.20آيا بايد خوبیهای مرا با بدی تلافی كنند؟ برای كشتن من دام گذاشتهاند حال آنكه من بارها نزد تو از ايشان طرفداری كرده و كوشيدهام خشم تو را از ايشان برگردانم.21اما حال خداوندا، بگذار فرزندانشان از گرسنگی بميرند و شمشير خون آنها را بريزد؛ زنانشان بيوه بشوند و مادرانشان داغديده! مردها از بيماری بميرند و جوانان در جنگ كشته شوند!22بگذار وقتی سربازان به ناگه بر آنها هجوم میآورند، فرياد و شيون از خانههايشان برخيزد! زيرا بر سر راهم دام گستردهاند و برايم چاه كندهاند.23خداوندا، تو از تمام توطئههای ايشان برای كشتن من آگاهی؛ پس آنها را نبخش و گناهشان را از نظرت دور مدار؛ ايشان را به هنگام خشم و غضب خود، داوری فرما و در حضور خود هلاک نما!»
Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Nutzererfahrung bieten zu können.